افتخار تو خالی ـمدیر تو خالی

همه لیگهای اروپایی تموم شد .از ایتالیا گرفته تا اسپانیا که تازه لیگ پر هیجانش به پایان رسید و تیم قهرمان(رئال)با اخراج تلویحی دلبوسکه مزد او رو داد تا اون باشه در دیدار با یووه دست به عصا و تدافعی عمل نکنه.
نمی دونم از وقتی تلوزیون ایران لیگ المان رو پخش چرا اینقدر خوشحالم که بازی تیمهایی مثل دوییسبورگ و هانوور و .... رو نمی بینم.این همه اختلاف در سطح لیگهای اروپایی در نوع خودش نوبر.
سال قبل شالکه و لورکوزن و دورتموند بایرن رو خوب تحت فشار گذاشته بودن ولی امسال بایرن خیلی زود مفتضحانه از لیگ اروپا کنار رفت تا همه تلاشش رو کرد تا لیگ المان رو فتح کنه که کرد.نمی دونم این قهرمانی ذر بین این همه تیم تحلیل رفته چطور به طرفداران بایرن چسبید این همه اختلاف فاحش نشون می دهبایرنیها برای فتح جام اروپایی المان رو فلج کردن و عاقبت هم به هدفشون نرسیدن.حتی بکن بائر هم این اواخر در مصاحبه های مطبو عاتی گفته که بایرن نسبت به قبل افت کرده و هیتسفیلد چندان نباید به این قهرمانی دل خوش کنه چون اعتبار اروپایی بایرن زیر سوال رفته.

*********************************
قرار بود با حذف ملوان دیگه در مورد چرا و چطور حذف شدنش ننویسم ولی وقتی دیشب ۹۰ رو دیدم و گریه های بچه ها و بالاخص پژمان رو دیدم بازم اتیش خشمم زبونه زد.
امروز خوندم که سازمند گفته:می دانستم ملوان سقوط می کنه.این یعنی قبول یک فصل حماقت و خامی.
این همه گفتند که اقا با تهدید و .. نمیشه تیمداری کرد با ممنوع الورود کردن تماشاگرا نمیشه کاری برای ملوان کرد ولی شما خواب بودی و به امید ابقا ملوان میزت رو دو دستی چسبیدی.حالا هم هیچ کس نمیاد و تیم بدون بازیکنان خوبشرو(که به تیمهای دیگه رفتن)تحویل بگیره .ای کاش یک جلسه مطبوعاتی باشه و کلی سوال بو دار که توش بمونی ولی می دونم همه رو با خشم و غضب خودت بی جواب رها می کنی نه؟

یک قبر و دیگر هیچ

ساعت ۷:۳۷:
فقط ۱۰ دقیقه تا پایان بازی مونده(شاید هم کمتر)
ملوان هنوز کاری نکرده و بعید می دونم هم بتونه بکنه.چون دیگه وقتی نمونده
 نمی دونم چرا تو خونه چرا باید این جوری شه ولی هزار تا انتقاد هم کار رو راه نمیندازه و ....
دارم فکر می کنم سال بعد اصلا ملوانی هست که لیگ ۱ بازی کنه یا نه؟
خوش به حال طرفدارای ابومسلم خوش به حال .....
*************************************************
ساعت ۸:۱۲:
تمام شد تمام استرسها تمام شد.از فردا نه دغدغه ملوان رو دارم و نه نگران شکستهاش هستم.ملوان مثل بیماری بود که هر روز استرس این رو داشتم که کی می میره و دعا می کردم یا شفه پیدا کنه و یا راحت بمیره و عذاب نکشه.
ولی ملوان با عذاب مرد و خیلی زجر کشید.از سازمند و کلی عوامل دیگه که الان واقعا مهم نیست کیا بودن.
می تونم جو استادیوم رو تصور کنم:یک عده ممی رو صدا می زنن و عدهای بهمن رو هو می کنن (شاید هم فحش می دن).عده ای هم جدا گونه بازیکنان رو به بی غیرتی محکوم می کنن ولی فرقی نمی کنه امیذوارم این مرده راحت بتونه شب اول قبرش رو بگذرونه.گر چه تو قبر هم عده ای نمی گذارن راحت باشه.صداش فردا پس فردا در میاد.
یک قبر بزرگ می بینم رو به دریا که روش هم هیچ چی ننوشته.