اینجا و اروپا

لیگهای اروپایی کجدار و مریض شروع شده.گذشته از فرانسه و المان بازیهای دوستانه هم در نقاط مختلف در حال برگزاری.ولی هیچ چیز مثل بازیهای لیگهای اروپایی نمیشه.ولی نه فرانسه و المان.
از بازیکنای سر شناس فرانسه فقط سیسه و یکی دو نفر موندن و لیگ المان هم که به خاطر مهدوی کیا و هاشمیان برام مهم چنگی به دل نمی زنه.
امسال لیگ اسپانیا دیدن داره با کلی حادثه دیدار رونالدو با رونالدینهو در دربی لالیگا یا شاید نیمکت نشینی احتمالی فیگو یا بکهام و بعد جنجالی که ممکن پیش بیاد.
این ایتالیایی ها امسال چندان انتقال جنجالی نداشتن.باور کنید این همه جار و جنحال در مورد انتقال ویری و استام و ... هیچ و پوچ بود و فقط به انتقال کافو به میلان انجامید.راستی این میلان ما هم چند روزه همش می بازه و داره در باد اون قهرمانی اروپایی حال می کنه.غافل از اینکه همه برای فصل جدید می جنگن.
*************************************
راستی شما هم شنیدین که ممکن اولف کرشتن با اخلاق با نیم ملیون دلار به جمع با اخلاقهای پرسپولیس اضافه شه؟این غمخوار هم واقعا توی ایجاد شوکهای ناگهانی استاد.
ولی به نظر میاد که با حضور امامی فر و میناوند و کاویانپور و احتمالا باقری(واقعا شایعه هست)او پیروز شده و انصاریان و رهبری فر و فنایی باید دنبا تیم باشن تا راه برگشت.گرچه در پرسپولیس هیچ چیز مشخص نیست و شاید پسر ۸ ماه من هم فردا تو این تیم فیکس بازی کنه.

قوی سفید


قوی سفید من حذف شده ولی همیشه از کودکی تا الان با من بوده وهست.روزهایی روبه یاد دارم که قبل از بای تماشاگران شعار می دادند که به پیروزی با دو گل هم راضی نیستند.روزهایی رو به یاد دارم که هر حریفی که به هتل سفید کنار(محل اردوی تیمهای مهمان در انزلی)میامد کلی تماشاگران با بوق و تشویق ملوان در مسیر هتل اونا رو برای جهنم روز بازی اماده می کردن.زمانی یادم میومد که ملوان حریف تمرینی تیم ملی بود و بازیهای تدارکاتی ملوان بازیهایی به ارزش یک بازی سنگین بود.
حالا قوی من در یک پستو به نام لیگ یک محکوم به زندگی ست به این امید که روزی به اسمان برگردد.
حالا که بهترینها رفتن بازگشت مشکل تر شده.پژمان و ساجدی که ملوان با حضورشون نتونست کاری برای خودش بکنه حالا با پولی که از فروششون به دست اومده شاید بشه کارهایی کرد.
فکر کنم انتخاب خوبی کردن.
هنوز منتظرم تا انروزهای اقتدار رو ببینم.ولی امسال هم چند تیم رو بد جوری کنار زدیم .پروین خوب می دونه چی می گم نه مدیر فنی قرمزها؟

فوتبال عراق بعداز جنگ


امروز وقتی بازی عراق و ازبکستان(فوتسال)رو پخش می کرد و وقتی دیدم که از ازبکستان به عنوان رقیب جدی برای ایران یاد میشه به حماقت میرزایی(با وجودی که خیلی دوستش دارم)خنده ام گرفت.عراقیها اون موقع که صدام بالای سرشون بود و عدی هم متصدی فوتبالشون بود با بدترین شرایط سفر می کردن(جز رقابتهای مقدماتی جام جهانی).اونها مدتی هست که غذای کافی توی مملکتشون نیست و معلوم بود که تقریبا بدون تمرین به این رقابتها اومدن.دلم می خواست اون دقایق اخر یک گل می زدن.
مربی المانی عراقیها که چند روز قبل از جنگ عراق از بغداد فرار کرده بود برای ادامه کار به عراق برگشت و پس از دعوت بازیکنان مورد نظر فهمید که نیم بیشتری از بازیکنان تیم ملی عراق که جزو ارتش عراق بودند اصلا زنده نیستند و یا در عراق نیستن.
ورزشگاه ملی بغداد پارکینگ تانگهای امریکایی شده. امریکاییهایی که تا ۱۰ سال پیش هیچ چیز از فوتبال نمی دونستن.همون ورزشگاهی که ما ۲ـ۱ عراق رو در مقدماتی بردیم حالا پارکینگ تانکها شده.
نمی دونم از اون پنجاه هزار تماشاگر چند تا شون زنده اند.نمی دونم دروازه های فلزی استادیوم خشن بغداد الان چه وضعی دارن.
اینها رو نوشتم که فوتبالیستهای بغداد هم الان یک چشمشون خون و یک چشمشون شادی.چون عدی که به تنبیه بازیکنان ملی عراق معروف بود مرده و از طرفی فوتبال عراق حالا حالاها مرده. گرچه اونا در روزهای سخت جنگ هم لیگشون رو تعطیل تکردن.
عراقیها روزهایی که صدام بود از ترس تنبیه بعد از شکست استرس داشتن و حالا از بی زمینی و ....راستی کسی از عماد رضا که مدتی پرسپولیسیها رو باشایعه پیوستنش به این تیم سر کار گذاشت خبر داره؟