ساعت ۷:۳۷:
فقط ۱۰ دقیقه تا پایان بازی مونده(شاید هم کمتر)
ملوان هنوز کاری نکرده و بعید می دونم هم بتونه بکنه.چون دیگه وقتی نمونده
نمی دونم چرا تو خونه چرا باید این جوری شه ولی هزار تا انتقاد هم کار رو راه نمیندازه و ....
دارم فکر می کنم سال بعد اصلا ملوانی هست که لیگ ۱ بازی کنه یا نه؟
خوش به حال طرفدارای ابومسلم خوش به حال .....
*************************************************
ساعت ۸:۱۲:
تمام شد تمام استرسها تمام شد.از فردا نه دغدغه ملوان رو دارم و نه نگران شکستهاش هستم.ملوان مثل بیماری بود که هر روز استرس این رو داشتم که کی می میره و دعا می کردم یا شفه پیدا کنه و یا راحت بمیره و عذاب نکشه.
ولی ملوان با عذاب مرد و خیلی زجر کشید.از سازمند و کلی عوامل دیگه که الان واقعا مهم نیست کیا بودن.
می تونم جو استادیوم رو تصور کنم:یک عده ممی رو صدا می زنن و عدهای بهمن رو هو می کنن (شاید هم فحش می دن).عده ای هم جدا گونه بازیکنان رو به بی غیرتی محکوم می کنن ولی فرقی نمی کنه امیذوارم این مرده راحت بتونه شب اول قبرش رو بگذرونه.گر چه تو قبر هم عده ای نمی گذارن راحت باشه.صداش فردا پس فردا در میاد.
یک قبر بزرگ می بینم رو به دریا که روش هم هیچ چی ننوشته.
تو اگر برخیزی...من اگر برخیزم... همه برمی خیزند ...... من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی بر خیزد؟؟!!
سلام تسلیت میگم ولی من ۱پیشنهاد دارم اونم اینکه از این به بعد در باره ۲تیم شموشک و پگاه بنویس.قربانت موفق باشی
حیف شد! واقعا حیف شد! فقط تاسف میتوان خورد!!!!!
خوب شکر..دیگه منهم استرس ندارم. شما استرس نداشته باشی منهم ندارم.
سلام!!
دیدی!!
بازم بیا تو وبلاگم کری بخون!! این لیگ که هرکی هرکی نیست!! شما ۲ سال پیش باید میرفتید دسته دو که خدا رحمتون کرد!! به هر حال شموشک را بچسب!!